English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (4442 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
striking U قابل توجه
strikingly U قابل توجه
noteworthy U قابل توجه
substantial U قابل توجه
remarkable U قابل توجه
considerable U قابل توجه
noticeable U قابل توجه
nota bene U قابل توجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
significant U قابل توجه حاکی از
significantly U قابل توجه حاکی از
cam U حافظهای که با توجه به مقدارش قابل آدرس دهی و دستیابی است ونه محلش
cams U حافظهای که با توجه به مقدارش قابل آدرس دهی و دستیابی است ونه محلش
newsworthy U قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
interestingly U بطور قابل توجه
chunk U مقدار قابل توجه
chunks U مقدار قابل توجه
notice U قابل توجه دستور اماده باش
noticed U قابل توجه دستور اماده باش
notices U قابل توجه دستور اماده باش
noticing U قابل توجه دستور اماده باش
accountable strength استعداد قابل توجه
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
notice to airmen U قابل توجه خلبانان
Please note [that] ... U قابل توجه است که
Other Matches
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable U قابل وصول قابل تفریق
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
sensible U قابل درک قابل رویت
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
heedfully U با توجه
assiduity U توجه
adverence U توجه
advertence U توجه
advertency U توجه
noting U توجه
attention to orders U توجه
regard U توجه
attention U توجه
attentiveness U توجه
heedfulness U توجه
note U توجه
tendance U توجه
oblivious U بی توجه
notes U توجه
attendance U توجه
mindfulness U توجه
inattentive U بی توجه
mindfully U با توجه
cares U توجه
cared U توجه
NB U توجه!
regarded U توجه
regards U توجه
care U توجه
listlessly U بی توجه
attendances U توجه
listless U بی توجه
unresponsive U بی توجه
unconsidered U بی توجه
re- U با توجه به
remarks U توجه
turn to U توجه
remarking U توجه
keeps U توجه
keep U توجه
attentions U توجه
remarked U توجه
remark U توجه
heeds U توجه
heeding U توجه
re U با توجه به
heed U توجه
heeded U توجه
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
cautions U اخطار توجه
interests U توجه نظر
attending U توجه کردن
regards U رعایت توجه
interest U توجه نظر
regarded U رعایت توجه
yummy U جالب توجه
to be d. to U توجه نکردن به
observingly U از روی توجه
as to that <adv.> U با توجه به این
inattention U فقدان توجه
nota bene U توجه شود
notwithstanding U بدون توجه
wistfully U با دقت و توجه
liberal U جالب توجه
liberals U جالب توجه
to drive at U توجه داشتن به
attend U توجه کردن
mark U توجه کردن
marks U توجه کردن
safe keeping U حفافت توجه
inattention U عدم توجه
attention seeking U توجه طلب
favoured U طرف توجه
on this <adv.> U با توجه به این
self care U توجه از خود
wistfulness U توجه دقت
look after U توجه داشتن به
favours U توجه مرحمت
tent U توجه کردن
favouring U توجه مرحمت
attention span U فراخنای توجه
favour U توجه مرحمت
tents U توجه کردن
favors U توجه مرحمت
favoring U توجه مرحمت
at nurse U در توجه دایه
tendency U توجه استعداد
attention deficit U کاستی توجه
regard U رعایت توجه
get with it <idiom> U توجه کردن
unwitting U بی توجه بی هوش
auspice U حسن توجه
concerning this <adv.> U با توجه به این
for this purpose <adv.> U با توجه به این
hereto <adv.> U با توجه به این
attention to orders U توجه کنید
span of attention U فراخنای توجه
auspices U حسن توجه
hereunto <adv.> U با توجه به این
tendencies U توجه استعداد
attention getting U توجه طلب
favored U توجه مرحمت
noticed U توجه اطلاع
intentness U سرگرمی توجه
polarities U توجه به قطب
polarity U توجه به قطب
unscrupulous U بی توجه به نیک و بد
devil may care U بی توجه به مقام
introversion U توجه بدرون
to take keep U توجه کردن
perpend U توجه کردن
welfare U توجه کردن
notation U ثبت توجه
notations U ثبت توجه
hypoprosexia U فقدان توجه
hypoprosessis U فقدان توجه
to watch over U توجه کردن
warning U توجه به خط ر ممکن
riding high <idiom> U جالب توجه
notices U توجه اطلاع
notice U توجه اطلاع
oyez U توجه کنید
eye catcher U چیزجالب توجه
detraction U کاهش توجه
pay attention <idiom> U توجه کردن
favor U توجه مرحمت
figure on U توجه کردن
pay respect to U توجه داشتن به
Your attention please. U توجه فرمایید !توجه فرمایید !
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
field of attention U میدان توجه
focal point U کانون توجه
take care of U توجه کردن از
engaging U جالب توجه
interesting U جالب توجه
caution U توجه کنید
caution U اخطار توجه
cautioned U توجه کنید
cautioning U توجه کنید
see after U توجه داشتن به
to llok U توجه کردن
tentless U بی توجه بی دقت
cautioning U اخطار توجه
cautioned U اخطار توجه
notables U جالب توجه
notable U جالب توجه
noticing U توجه اطلاع
consideration U توجه مراعات
attends U توجه کردن
remarkable U جالب توجه
consideration U توجه تامل
cautions U توجه کنید
warnings U توجه به خط ر ممکن
considerations U توجه مراعات
considerations U توجه تامل
livelier U جالب توجه سرزنده
meticulous attention U دقت و توجه زیاد
object point U سمت مورد توجه
as regards U با توجه به اینکه اما
etx U توجه مشابه EOT
liveliest U جالب توجه سرزنده
favourite or vor U مقرب طرف توجه
quaintness U غرابت جالب توجه
an interesting story U حکایت جالب توجه
unco U جالب توجه عجیب
providental U مربوط به توجه پروردگار
quaitly U بطورغریب وجالب توجه
polestar U هادی مورد توجه
unregarded U مورد توجه قرارنگرفته
objective point U سمت مورد توجه
primary interest U هدف توجه اصلی
turn to U عطف توجه مراجعه
to lose interest U جلب توجه نکردن
lively U جالب توجه سرزنده
as respects U با توجه به اینکه اما
under his majesty's patronage U با سرپرستی و توجه اعلیحضرت
Recent search history Forum search
1frangible
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1I am good with figures,how about you?
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1due amount
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1old stonyface
2single gas
1he booted them off to the isle of the lost
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com